شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

نان و ماست!

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
نان و ماست!
هرسه تاشان فرمان ده لشکر بودند ؛
مهدی باکری ، مهدی زین الدین و اسدی.
می خواستیم نماز جماعت بخوانیم .
همه اصرار می کردند یکی از این سه تا جلو بایستند،
خودشان از زیرش در می رفتند. این به آن حواله می کرد، آن یکی به این .
بالاخره زور دو تا مهدی ها بیش تر شد، اسدی را فرستادند جلو.
بعد از نماز شام خوردیم .
غذا را خودشان سه تایی برای بچه ها می آوردند .
نان و ماست.

مطالب دیگر از این اشخاص

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد