روزی یکی از شهدای دفاع مقدس به نام شهید عبدالله پولادوند تفحص شد. ایشان طلبه بودند ادامه مطلب ...
امیر عباسی به او میگوید: به مادر آرمان بگو که امام حسین (ع) فرمودند خیالت راحت باشد، آرمان در بغل من بود.... ادامه مطلب ...
لحظه خواندن خطبه عقد از همسرش خواست که برایش آرزوی شهادت کند.... ادامه مطلب ...
گروهی که سلمان میخواست همراه با آنان به سوریه برود، همان شهدای خانطومان بودند که تقریباً تمامشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند... ادامه مطلب ...
«خدا شاهده؛ باورتون میشه فیلمایی که این روزا از شهادت برادرم دیدم، باعث شده خاطراتی .... ادامه مطلب ...
خیلی هوای من و پدرش را داشت. وقتی از بیرون به خانه میآمدم، سریع بلند میشد و... ادامه مطلب ...
خیلی طول کشید تا خدمت سربازیاش را تمام کند. هر مرتبه که بسیج فراخوان میزد، مرخصی میگرفت و میآمد. همین آمدن و رفتنها ... ادامه مطلب ...
وقتی این حرفها را زد، من دیگر چیزی نگفتم، اما دلم لرزید.... ادامه مطلب ...
ستواندوم پاسدار علی کبودوندی فرزند رشید برادر عزیزمون آقا محمداسحاق کبودوندی از پاسداران عزیز لشکر همیشه پیروز و پر آوازه ده سیدالشهدا استان البرز و ساکن شهرستان نظرآباد ادامه مطلب ...