اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
چون جثه شهید بسیار کوچک بود و نمیتوانست موتور سواری بکند با یکی از دوستانش میآمد،
وقتی میخواست بایستد، سر و صدا به راه میانداخت و میگفت که من را بگیرید تا از موتور پیاده بشوم.
در اوایل موتور روسی داده بودند و با آن موتور پایش به زمین نمیرسید اما با کاوازاکی کمی راحت تر بود.
موتور روسی برایش خیلی بزرگ بود.
در حال حرکت میتوانست موتور را هدایت بکند اما برای ایستادن، موتور را به بعضی جاها که پله مانند بود، میبرد تا راحت تر پیاده شود.....