شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب ایثارگران ( شهدا - مفقود الاثرها - اسرا )

وصیت نامه شهید امیر لطفی

وصیت نامه شهید امیر لطفی

با خواهش و التماس از شما می‌خواهم که این شادمانی را با پوشیدن لباس سیاه ، غمگین و خراب نکنید زیرا لباس سیاه مختص ارباب بی کفن هست و بس و غم مخصوص حضرت زینب (س) و خواهش آخر اینکه .. ادامه مطلب ...

یک سکه به نیت امام (ره) ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )

یک سکه به نیت امام (ره) ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )

​وقتی آمدند برای تعیین مهریه، اول از رسم و رسوم ما پرسید واین که دوست دارم مهریه ام چه قدر باشد. گفتم: خیلی دوست دارم برم مکه.. ادامه مطلب ...

جهیزیه نقدی ( از خاطرات شهید آبشناسان )

جهیزیه نقدی ( از خاطرات شهید آبشناسان )

​پدرم ارتشی بود و می دانست که زندگی مان خانه به دوشی است و وسایلمان در نقل مکان کردن از بین می رود؛ برای اینکه جهیزیه‌ام را کامل داده باشد و خرج تجملات هم نکرده باشد، ادامه مطلب ...

نماز جماعت در عروسی ( از خاطرات شهید محمد علی رهنمون )

نماز جماعت در عروسی ( از خاطرات شهید محمد علی رهنمون )

​شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم این قدر مصمم باشد! ادامه مطلب ...

فقط لباس ( از خاطرات شهید آوینی )

فقط لباس ( از خاطرات شهید آوینی )

زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد.ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان.. ادامه مطلب ...

با وضو وارد شوید ( از خاطرات شهید حسن باقری )

با وضو وارد شوید ( از خاطرات شهید حسن باقری )

​اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد. ایشان در همه حرف‌ها، تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود ادامه مطلب ...

پیشنهاد ازدواج( از خاطرات شهید محمد علی رهنمون )

پیشنهاد ازدواج( از خاطرات شهید محمد علی رهنمون )

هم خوش تیپ و زیبا بود، هم درس خوان؛ اینجور افراد هم توی کلاس، زودتر شناخته می شوند.
  ادامه مطلب ...

رمز یا زهرا (س) ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

رمز یا زهرا (س) ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد ادامه مطلب ...

سی سال عمر ( از خاطرات شهید سید مجتبی علمدار  )

سی سال عمر ( از خاطرات شهید سید مجتبی علمدار )

شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت: ادامه مطلب ...

زیارت عاشورا

زیارت عاشورا

 به شوخی بهش گفتم : « این عملیاتی که من تدارکش را دیده ام اینقدر فشارش بالاست که اگر هم نخوانی شهید می شوی ، نیازی به نذر کردن ندارد» گفت :   ادامه مطلب ...

نماز شب

نماز شب

بنده ی خدا از همه جا بی خبر ، نیمه شب از جاش پا میشه که بره تجدید وضو کنه ، تمام اون وسایل که به هیچ چیزی بند نبود.. ادامه مطلب ...

شجاعت ( از خاطرات شهید خرازی )

شجاعت ( از خاطرات شهید خرازی )

« پس از مدتی قرار شد باز گردیم. در این وقت دشمن آتش سنگینی در منطقه می ریخت. هنگامی که سوار «تویوتا» شدیم، «حاج حسین» گفت: ادامه مطلب ...

میز ریاست ( از خاطرات شهید بروجردی )

میز ریاست ( از خاطرات شهید بروجردی )

پشت آن میز من رئیسم و مخاطبم ارباب رجوع هستن. من می آیم این طرف و کنار مردم می نشینم تا توی آن حال و هوای خاص.. ادامه مطلب ...

وظیفه شناسی ( از خاطرات شهید خرازی )

وظیفه شناسی ( از خاطرات شهید خرازی )

درهمین حال مسوول دژبانی با عجله آمد و گفت : داری چی کار می کنی ؟ نمی دونی ایشان فرمانده لشکر هستند!! ادامه مطلب ...

تسویه حساب با خدا ( یادگاری از شهید عبدالله باقری )

تسویه حساب با خدا ( یادگاری از شهید عبدالله باقری )

تصویری که مشاهده می کنید برگه آخرین تسویه حساب این شهید مدافع حرم با خدای خویش است که چند ماه پیش از شهادتش خمس مال خود را پرداخت کرد. ادامه مطلب ...

شهیدی که جان رهبر معظم انقلاب را نجات داد ( از خاطرات شهید حمید تقوی )

شهیدی که جان رهبر معظم انقلاب را نجات داد ( از خاطرات شهید حمید تقوی )

​همسر شهید تقوی فر اظهار داشت: تلویزیون، صبحت های حضرت آقا را پخش می‌کرد که ایشان در حال ذکر خاطره‌ای بودند. آقا فرمودند.. ادامه مطلب ...

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

می‌گفت «من زشت‌ام! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید…  ادامه مطلب ...

از کوثر هم گذشتم ( از خاطرات شهید بیضایی )

از کوثر هم گذشتم ( از خاطرات شهید بیضایی )

از محبت پدر به فرزند مگر حس قوی تری هم هست سری آخری که داشت میرفت گفت ....  ادامه مطلب ...

آخرین نامه شهید بیضایی به همسرش

آخرین نامه شهید بیضایی به همسرش

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآئیم، شرمنده و خجل باید به حضور خدوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم.   ادامه مطلب ...

حرم مطهر ( از خاطرات شهید بیضایی )

حرم مطهر ( از خاطرات شهید بیضایی )

رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت و ‫تک تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد