اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
صبحانهای كه به خلبانها میدادم، كره، مربا و پنیر بود. یك روز شهید كشوری مرا صدا زد گفت:
فلانی! گفتم: بله. گفت: شما در یك منطقهی جنگی در مهمانسرا كار میكنید.
پس باید بدانید مملكت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر میبرد.
شما نباید كره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید
درست است كه ما باید با توپ و تانكهای دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمیشود ما این گونه غذا بخوریم.
شما باید یك روز به ما كره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید.
در سه روز باید از اینها استفاده كنیم وگرنه این اصراف است. من از شما خواهش میكنم كه این كار را نكنید. من گفتم: چشم.