اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
وقتي با خداي خودش چه در تنهايي و چه تو جمع راز و نياز مي كرد، اشكهاش هم سرازير مي شد ، خصوصاً در نمازهاي مغرب.
وقتايي كه من كنارش بودم مي ديدم چطور گريه مي كنه و از خداي خودش طلب شهادت مي كنه.
براي او فرق نمي كرد نمازهاي يوميه باشه يا نماز شب ، دعاي توسل باشه يا زيارت عاشورا ، كميل باشه يا ندبه؛
وقتي مي ديديش توي درياي نور و عرفان غرق شده بود و شهادت را از خداي خودش مي خواست........