شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

با همان پنج وات سیمت را وصل کن ( از خاطرات شهید بابایی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
با همان پنج وات سیمت را وصل کن ( از خاطرات شهید بابایی )
عباس را فرستادند اميديه. سه‌شنبه شد و پنج‌شنبه‌اش عيد قربان بود. (همان عید قربانی که عباس به حج نرفت تا در دفاع از تنها انقلاب اسلامی به خدا برسد و همان روز در آسمان شهید شد).

 عباس داشت با من حرف مي‌زد. 45 دقيقه براي من درس اخلاق گفت:

ـ مواظب آقاي خامنه‌اي باش. اين سيد اولاد پيغمبر را تنهايش نگذار. هر جا مي‌رود، همراهش باش. 707 را خودت بنشان روي سيت  (sit)

ببين آقاي مطلق، پيامبران و امامان يك كابل داشتند خيلي ضخيم و هر وقت مي‌خواستند با خدا رابطه برقرار مي‌كردند؛ اما ما گناهكارها كه نمي‌توانيم با خدا اين‌گونه باشيم. حداكثر بتوانيم پنج وات وصل شويم.

اين تلفن را نگاه كن. پنج وات است، ولي با كل دنيا مي‌توان صحبت كرد. سعي كن با همان پنج وات سيمت وصل شود. نماز اول وقت را فراموش نكن، از دعا غافل نشو،

قلبت وسط دريا باشد. ببين موج‌هايي مثل بني‌صدر و كارهاي آنها را! آنها مثل موج‌هايي هستند كه وقتي به صخره‌ها بخورند، كف مي‌شوند. قلبت وسط دريا باشد كه با هيچ چيزي نلرزد.

مطالب دیگر از این اشخاص

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد