اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
از وقتي اين ظرفهاي تفلون را خريده بوديم، چند بار گفته بود «يادتنره! فقط قاشق چوبي بهش بزني.»
ديگر داشت بهم بر ميخورد. با دلخوري گفتم :«ابراهيم! تو كه اينقدرخسيس نبودي.»
براي اين كه سوء تفاهم نشود، زود گفت
«نه! آدم تا اونجا كه ميتونه،بايد همه چيز رو حفظ كنه. بايد طوري زندگي كنه كه كوچكترين گناهي نكنه.»