شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

زندگینامه شهید علی اکبر درویشی

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
زندگینامه شهید علی اکبر درویشی
شهید علی اکبر درویشی : فرمانده گردان حضرت ابوالفضل) ع) لشگر25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) 


در سال 1336 در روستای “ولشکلا” از توابع شهرستان “ساری” متولد شد. قبل از تولد علی اکبر در حين شکار، تيری به سر پدرش خورد و مصدوم شد. بعد از اين حادثه به کشاورزی روی آورد اما پس از مدتی در اثر همان تير از دنيا رفت و مادرش اداره زندگی را به عهده گرفت. علی اکبر تحصيلات ابتدايی و راهنمايی را در مدارس قاديکلا و ولشکلا سپری کرد. در دوره راهنمايی برای امرار معاش مجبور شد روزها در قالی شويي رفوگری کند و شبها در يک درسه راهنمايی به تحصيل بپردازد. مدتی بعد از ادامه تحصيل باز ماند و تصميم به فراگيری علوم دينی گرفت. به مدت سه سال در مسجد مصطفی خان ساری به فراگيری علوم دينی مشغول بود اما نتوانست دروس حوزه را نيز ادامه دهد. سه ماه پس از ترک تحصيل علوم دينی در تاريخ 16 آبان 1355 برای انجام خدمت سربازی، خود را به حوزه نظام وظيفه ساری معرفی کرد و پس از اعزام تا تاريخ 16 آبان 1357 در اهواز خدمت سربازی را انجام داد. در طول مدت تحصيل در ساری يا دوره سربازی در اوقات فراغت و مرخصی در کارهای کشاورزی به خانواده کمک می کرد . پايان خدمت سربازی او با اوجگيری مبارزات مردم شهرهای کشور عليه حکومت پهلوی همزمان بود. پس از اتمام سربازی به راهپيمايی مردمی عليه حکومت مرکزی در شهر ساری پيوست و در راهپيمايی خونين ميدان شهدا اين شهر حضور داشت. با بازگشت به زادگاهش برگزاری جلسات آموزش قرآن برای خردسالان و نوجوانان روستای ولشکلا را از سر گرفت. در شب 10 محرم سال 1357 که در بيشتر شهرها و روستاهای کشور به دعوت رهبر انقلاب و آيت اللّه طالقانی راهپيمايی و تظاهرات بر پا بود، درگيری شديدی در روستای ولشکلا ميان عوامل رژيم و مردم در رفت و علی اکبر در اين درگيری مورد ضربت و شتم عمال دولتی قرار گرفت. 
در اين روز پس از مراسم نماز در مسجد روستا بيست و پنج نفر از مخالفان حکومت پهلوی از جمله حسن پور، احمد بهرامی، رمضانپور و درويشی به اعتصاب غذا دست زدند و در مسجد محل به بست نشستند. سپس در ساعت يک بعد ازظهر به طرف روستای مجاور راهپيمايی کردند و نسبت به برنامه ها و عملکرد های دولت اعتراض کردند. آنها پس از تجمع در آن روستا و سخنرانی حجت الاسلام بهاری به ولشکلا بازگشتند. 
با پيروزی انقلاب اسلامی، درويش به عضويت کميته انقلاب اسلامی در آمد. با گذشت پنج ماه از پيروزی انقلاب اسلامی در 16 تير 1358 به استخدام رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. پس از عضويت در سپاه مسئوليت اسلحه خانه سپاه را به عهده گرفت و تا 28 مرداد با شرکت در آموزش نظامی با فنون نظامی آشنا شد. سپس دوره آموزش تکاوری را در مريوان در شهريور 58 گذراند. پس از اتمام آموزش در واحد عمليات ساری به خدمت مشغول شد. در همين سال با خانم "زبيده حسينی" ازدواج کرد. چند روز پس از ازدواج با شروع درگيری عوامل ضد انقلاب در گنبد به اين منطقه اعزام شد و يک هفته در آنجا بود. پس از بازگشت به ساری در واحد عمليات سپاه ساری مشغول به کار شد. در نخستين مأموريت يک ماهه که با ماه رمضان مقارن بود در شهرهای مهاباد، سقز و اروميه برای سرکوبی ضد انقلابيون به فعاليت پرداخت. فرماندهی گروه مزبور را که دويست و پنجاه و پنج نفر بودند دکتر مصطفی چمران به عهده داشت که در پاوه در محاصره ضد انقلاب قرار گرفتند. درگيری پاوه با پيام حضرت امام خمينی و حمايت نيروهای نظامی با پيروزی نيروهای انقلاب در تابستان 1358 خاتمه يافت. علی اکبر درويشی پس از اتمام مأموريت به ساری بازگشت و چندی بعد مسئوليت روابط عمومی سپاه پاسداران سورک را به عهده گرفت و حدود شش ماه در اين مسئوليت باقی مانده. پس از آن دوباره به ساری برگشت و مسئوليت واحد آموزش نظامی سپاه ساری را به مدت يک ماه به عهده گرفت و به آموزش نظامی نيروهای بسيج و ديگر گروههای مقاومت در پادگان شهيد يداللّه زاده گهرباران پرداخت. در اين مدت پنج ماهه کلاسهای آموزش قرآن و اسلحه شناسی مختلف تشکيل می داد. در اين زمان عناصر ضد انقلاب در شهرها و مناطق گوناگون کشور، دست به اقدامات ضد انقلابی می زدند. بنابراين علی اکبر درويشی در بيشتر اين درگيريها در مناطق شمال کشور شرکت می کرد از جمله در درگيری مجدد شهر گنبد و قائمشهر در زمستان 1358 حضور داشت. همچنين به مدت يک هفته به همراه شهيد تورانی به عنوان يکی از محافظان محمدعلی رجايی رئيس جمهور وقت مشغول بود. سپس به مدت يک ماه در چالوس به آموزش نيروهای بسيجی پرداخت و در اوايل نيمه دوم سال 1360 به منطقة جنوب کشور اعزام شد. در جاده آبادان ـ ماهشهر مأموريت يافت و در عمليات ثامن الائمه مدت سه ماه در اين منطقه بود و عملاً فرماندهی تيپ تازه تأسيس کربلا را به عهده داشت. 
با پايان يافتن مأموريت در مناطق عملياتی جنوب، به ساری مراجعت کرد و از آنجا عازم مريوان شد و فرماندهی نُهصد نفر از نيروهای نظامی را به مدت دو ماه به عهده گرفت. در اين زمان همسر و فرزند درويشی با مشکلات اقتصادی مواجه بودند و در منزلی استيجاری در ساری سکونت داشتند. همسرش بنا به توصيه علی اکبر برخی مواقع به روستا رفته و در کارهای منزل و کشاورزی به مادرش کمک می کرد. او انگيزه خود از رفتن به جبهه را کسب رضای خدا، نابودی ابر قدرتهای جهان و حفاظت از ناموس ملت عنوان می کرد. در روزهايی که به مرخصی می آمد، علاوه بر تشکيل کلاس آموزش اسلحه، تعدادی از بانوان را نيز برای امدادگری با خود به کردستان می برد. تنها فرزندش حسين در سال 1360 به دنيا آمد. 
دربارة او به همسرش گفته بود : بايد فرزند ما در خط امام باشد، دوست دارم در کف دست او بنويسم پيرو خط امام شو تا وقتی که بزرگ شد خودش اين نوشته را بخواند. همچنين وصيت کرده بود بعد از من، حسين را به حوزه بفرستيد تا تحصيل علوم اسلامی کرده و مبلغ اسلام شود. 
علی اکبر دوست داشت به تحصيل علوم دينی بپردازد و به تلاوت قرآن و مطالعه نهج البلاغه اهميت می داد. علاقه زيادی به ديدار امام خمينی داشت و در آخرين مرخصی که به ساری آمده بود به اتفاق همسرش با امام خمينی (ره) ديدار کردند. با اعلام اعزام نيرو برای کمک به رزمندگان لبنانی، آمادگی خود را اعلام و ثبت نام کرد. از استانهای گيلان و مازندران از ميان داوطلبان با تقاضای علی اکبر درويشی و حسن پور موافقت شد. اما پس از فرمان امام مبنی بر اينکه راه قدس از کربلا می گذرد. اعزام نيرو به لبنان منتفی شد و آن دو نيز از اعزام به لبنان منصرف شدند. درويشی سپس داوطلبانه رهسپار اهواز گرديد و پس از نوزده روز حضور در يک منطقة عملياتی شناسايی که همرزمش حسن پور در آن به شهادت رسيد، جانشينی فرماندهی تيپ تازه تاسيس کربلا را به مدت يک ماه به دوش گرفت. سپس از 10 اسفند 1360 تا 10 خرداد 1361 جانشين فرمانده تيپ مزبور بود. پس از بازگشت از منطقه عملياتی به عنوان مسئول بسيج سپاه ساری مشغول به کار شد اما در تاريخ پنجم تيرماه 1361 بار ديگر به اهواز رفت و فرماندهی يکی از گردانهای تيپ کربلا را به عهده گرفت. در عمليات رمضان در منطقه شلمچه نامه ای نوشت و روی سينه دوست شهيدش گذاشت و سپس به برادر خانم خود ـ علی اکبر حسينی ـ گفت : «اگر شهيد شدم جسمم را به عقب برگردان. من در اين عمليات دو الی سه روز ديگر شهيد می شوم.» سرانجام طبق پيش بينی، علی اکبر در 23 تير ماه 1361 که مصادف با روز بيست و سوم ماه مبارک رمضان بود در حالی که فرماندهی یک گردان از نيروهای تيپ کربلا را به عهده داشت بر اثر اصابت ترکش کاتيوشا در شلمچه به شهادت رسيد. جنازه علی اکبر پس از تشييع در زادگاهش ولشکلا به خاک سپرده شد. از شهيد علی اکبر درويشی پسری به نام "حسين" به يادگار مانده است. 

موضوعات

پیام کاربران

داود ( بررسی نشده ) 3 سال قبل هر وقت مشکل دارم به ایشون متوسل میشم بدون چون وچرا مشکلمو حل میکنه ..خیلی به ایشون ارادت دارم پاسخ
لوگوی سایت ابر و باد