اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
آخرين وصيتنامه در روز حركت براى عمليات مىنويسم: 2/10/65 . حالا كه وصيتنامه مينويسم بسيار حالت عجيب و حساسى است. عالم جدايى از بچه و عالم ملحق شدن به محبوب عالم. هجران از بچههايى كه ديروز وقتى مىخواستم از درب منزل خارج شوم تا درب منزل و حتى بيرون مرا بدرقه كردهاند و حالات مخصوص از بچههاى كوچولو مخصوصا زينب مشاهده كردم، چون نمىتوانست حرف بزند، با چشمانش خداحافظى مىكرد. مثل اينكه ميدانست ديگر بابايش برنمىگردد. البته اين هجران از فرزند و چيزهاى ديگر براى ما قابل تحمل است و در جهت رضاى معشوق آسانتر از آب گوارا است. ما هم مثل ديگران احساس داريم و علاقه به فرزند و مادر و... ولى وقتى اسلام به ميان مىآيد همهچيزى حل مىشود، وقتى پاى دفاع از اسلام در ميان است بايد قيد همهچيز را زد. وقتى فرمان رهبر پيش مىايد
بايد همه را رها كرد. آرى برادران و خواهران خيلى دلم مىخواهد شما حالات جبههها را و رزمندگان را لمس كنيد و بدانيد كه اين دنيا چندان ارزشى ندارد كه انسان همهچيز خود را براى زنده ماندن به دشمن بدهد و خود را تسليم ابرقدرتها نمايد و اين حقى گنهكار با آغوشى باز و قلبى مطمئن به استقبال شهادت و ميدان رزم مىروم كه اين مردن شيوه مردان آزاده جهان و مردان خداست. برادران و خواهران، بدانيد كه اگر ما به جبهه مىرويم و كشته مىشويم ناموسمان از خطرات دشمن درامان است و هيچ وجدانى و انسانى قبول نمىكند ما در منزل بنشينيم در حالى كه دشمن خونخوار بچههاى داخل گهواره را به خاك و خون مىكشاند. مگر اين عمر و زندگى چقدر شيرين است كه انسان بنشيند و شهادت بچههاى كوچولو را در بمبارانها تماشا و تحمل نمايد؟ يا در دفاع از ناموس و كشور حتما بايد مسلمان بود يا اينكه براى هر انسان آزادهاى اين امر لازم است؟ مگر مردم ويتنام همه مسلمان بودند؟ پس اينكه آقا امام حسين(ع) مىفرمايد: اگر دين نداريد حداقل آزادمرد باشيد درست است. البته بدانيد حقير براى فرمان رهبر و دفاع از اسلام و قرآن به جبهه و ميدان رفتهام. و اما مطلبى به افرادى كه هميشه خيالپردازى مىكنند و فكر مىكنند ميتوانند مسئله براى اسلام و انقلاب و رهبر ايجاد كنند، آنها بدانند كه اراده خداوند بر پيروزى اين انقلاب و رهبرى امام خمينى تعلق گرفته است، لذا بيخودى خود را به دردسر نيندازند و از توطئهگرهاى گذشته عبرت بگيرند و بدانيد هركس از اين به بعد توطئه كرد آدم ساده و ديوانه و نفهمى است و از اينهمه تجارب توطئهگران عبرت نگرفته و بايد به حال او خنديد. مطلب بعد براى افراد حسود است كه نمىتوانند قدرت اسلام كه فعلا خلاصه شده در دست امام خمينى را ببيند و خيال مىكنند خمينى فقط يك رهبر سياسى يا يك مرجع است بلكه بايد بدانند قضيه بالاتر از اينهاست. اى تحليلگرها و به اصطلاح روشنفكرهاى خارجى و داخل كه به شكلهاى مختلف تحليل مىكنيد و خيال مىكنيد ما بدون دليل به جبهه مىرويم و فكر مىكنيد شناخت امام خمينى و اسلام و فقاهت احتياج به فلان مدرك دارد. بدانيد ما بسيجيها و پاسدارها و ارتشىها هم هركدام به اندازهاى امام را مىشناسيم و ما هم فطرت داريم و جهانبينى را مىدانيم. شايد شما جهانبينى ما را متوجه نباشيد ولى اينطور نيست، روز قيامت معلوم مىشود، پس با امام خوب باشيد و خود را مطرح نكنيد. با مريد امام ؟؟؟؟؟ خوب باشيد و عبرت بگيريد و خود را مطرح نكنيد و بدانيد دستور امام خمينى دستور حسين(ع) است. اين آخرين لحظات يك سرباز كوچك ناقابل اسلام است و هيچ احتياج مادى و تعلقى ندارم و امام خمينى را نزديكترى فرد به معصومين(ع) مىبينم كه گوش به فرمان امام زمان(عج) است. خط او صراط مستقيم و دورى از خط و راه او گمراهى محض است. در پايان خدا را شكر مىكنم كه مرا با جهاد آشنا كرد و منت خداى بزرگ را با دل و جان مىپذيرم. والسلام-مورخه 2/10/65 ساعت 5/1 نزديك عمليات-
گردان آقا امامرضا(ع)- پاسدار محمد اسلامىنسب