قبل از عقد گفت((تو زندگی باید صبور باشی٬زندگیت باید رو دوشت باشه٬از این شهر به اون شهر.زندگی با یه جهادگر یعنی همین.جنگم نبود من یه جا بند نمی شدم ادامه مطلب ...
هم تو امتحان استخدامي بانك قبول شده بوديم و هم جهاد سازندگي .
خيلي دودل بوديم . ماشاءالله گفت مي ريم استخاره مي كنيم. دو نفري رفتيم پيش حاج غفوري براي استخاره..
ادامه مطلب ...
خیلی قاطع و پیگیر بود. تصمیمش را گرفته بود. میگفت: "هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخوانده اید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم." ادامه مطلب ...
دکتر چهل و پنج روز بهش استراحت داده بود.
آوردیمش خونه. عصر نشده گفت: بابا حوصلم سر رفته...!
ادامه مطلب ...
براي آخرين بار وقتي مي خواست عازم بوسني و هرزگوين شود تا به مسلمانان مظلوم آن ديار كمك نمايد، محضر مقام معظم رهبري رسيد. ادامه مطلب ...
خیلی به او اصرار کردم تا داماد شود. گفت: باشه بی بی، هر چی شما بگویی، فقط می خواهم خانواده ی خوبی باشند و با جبهه رفتن من مشکلی نداشته باشند. ادامه مطلب ...
آمده بود مرخصی. داشتیم درباره منطقه حرف میزدیم. لابه لای صحبت گفتم :کاش میشد من هم به همراهت به جبهه بیایم! ادامه مطلب ...
پس از تبادل نظر با خانواده جهت انجام تكاليف شرعي، به شهيد عزيز پيشنهاد ازدواج كردم ولي وي از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع نموده، وقتي با اصرار شديد بنده مواجه شد، ... ادامه مطلب ...
گفتند قرار است آقايي به اسم «ميرحسيني» براي سخنراني بيايد. مي گفتند از فرماندهان سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شديم، اصلاً به هيکلش نمي خورد که فرمانده باشد. ... ادامه مطلب ...
زمانی که بعثی های عراقی می خواستنند از اسیر 14 و 15 ساله برای تبلیغات استفاده کنند از او پرسیدند : برای چه درس و مدرسه را رها کردی و آمدی بجنگی؟ گفت: به زور آمدم... ادامه مطلب ...
میخواستیم به اردویی جهادی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال لغو شدن بود در نهایت .. ادامه مطلب ...
حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفتوآمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم... ادامه مطلب ...
حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته! ادامه مطلب ...
رَبَّنا اَفْرغْ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و النصرنا علیالَقومِ الکافِرینَ. با سلام و درود به پیشگاه آقا، امام زمان(عج) و امام خمینی و امت شهیدپرور اسلام. اول از همه، از خداوند میخواهم که گناهان این بندة نافرمان را به عظمت و جلالش ببخشد و بیامرزد؛ که بسیار بار گناهانم بر دوشم سنگینی دارد و تحمل عذاب جهنم را ندارم ادامه مطلب ...
وصيت مي کنم که پس از ارتحال من بسوي خدا يک سوم از خانه مسکوني ام در تهران، قلهک، خيابان تورج، کوچه منطقي 8 و 9 و اثاث خانه متعلق به همسرم خانم عزتالشريفه مدرس مطلق است و از خداي متعال براي او و فرزندانم سعادت در راه خدا زيستن را خواستارم. ادامه مطلب ...
آخرين وصيتنامه در روز حركت براى عمليات مىنويسم: 2/10/65 . حالا كه وصيتنامه مينويسم بسيار حالت عجيب و حساسى است. عالم جدايى از بچه و عالم ملحق شدن به محبوب عالم. هجران از بچههايى كه ديروز وقتى مىخواستم از درب منزل خارج شوم .. ادامه مطلب ...
برادران عزیز و خواهرانِ محترمه! امـروز اسلام با خون انسانهای پاکدل و معصوم، همچون حسینبن علی(ع) و قاسمبن الحسن(ع) و با زحمات شبانهروزی رسول اکرم(ص) باقیمانده است. بهای این مکتب، تحمل اسارتِ موسیبن جعفر(ع) سمبل مقاومت و ایثار، جگر پاشیدهشده امام رضا(ع) و دیگر شهدای اسلام بوده است. ادامه مطلب ...
رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله (ص) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد.. ادامه مطلب ...
چند کلامی با خواهران و برادران عزیزم،خواهران مهربانم دوستتان دارم. بدانید مهر و محبت همه شما در قلب من بوده و خواهد بود. راه اهل بیت عصمت و طهارت را بروید و نمازتان فراموش نشود. ادامه مطلب ...
سلام و صلوات خدا بر ملائكه الله و جميع خلق الله از جن و انس ،نثار خاندان عصمت و طهارت و واسطه فيض بين ارض و سماء و ما فيهن يعني محمد و آل محمد (ص) باد.... ادامه مطلب ...
ای دوستان ای منتظران آقا امام زمان(عج) ، ای یاران صدیق امام عزیز پیر جماران که از فرزندان برومند خاندان نبی اکرم(ص) است ، بنده غیر از این چیزی دیگر نداشتم به خدا و یاران رسول اکرم(ص) هدیه کنم ادامه مطلب ...
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند
نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم
اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمانمان ...
ادامه مطلب ...
در اواخر زمستان سال 1333 و در روستاي لايزنگان از توابع شهرستان داراب خانواده اسلامينسب آغوش خود را براي ورود «محمد» باز كرد. سومين بهار زندگي اين نو قدم با مرگ جانسوز پدر همراه شد. او قرآن را در طفوليت فرا گرفت و به يمن مؤانست با كلام الهي، شكوفههاي عشق و ايمان در دل نورانياش شكفت. ادامه مطلب ...
حسین زینال زاده متولد ۱۳۷۸ بوده و در رشته الکترونیک تحصیل کرده و دانشجو بوده... ادامه مطلب ...