شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب ایثارگران ( شهدا - مفقود الاثرها - اسرا )

اشکهاش سرازیر بود ( از خاطرات شهید ماشاالله شیخی )

اشکهاش سرازیر بود ( از خاطرات شهید ماشاالله شیخی )

وقتي با خداي خودش چه در تنهايي و چه تو جمع راز و نياز مي كرد، اشكهاش هم سرازير مي شد ، خصوصاً در نمازهاي مغرب.وقتايي كه من كنارش بودم مي ديدم چطور گريه مي كنه و ... ادامه مطلب ...

وصیتنامه شهید ماشاالله شیخی

وصیتنامه شهید ماشاالله شیخی

به نام او که همه در محضر او هستیم و علاقه  به دنیا ودل بستن به مال و زن و فرزند ما را از این معنا غافل نموده است.
پروردگارا قبل از آنکه این روح زنگار گرفته مرا از کالبد خاکی ام خارج سازی... ادامه مطلب ...

تو شروع کن، می تونی ( خاطره ای از شهید باقری )

تو شروع کن، می تونی ( خاطره ای از شهید باقری )

استاد عباس مشفق کاشانی یکی از شاعران نامدار کشورمان میگوید :
قرار بود به مناسبت برگزاری کنگره سرداران شهید استان تهران درباره ی شهید حسن باقری شعر بسرایم .... ادامه مطلب ...

چشم. الآن میآیم ( از خاطرات شهید اسماعیل دقایقی )

چشم. الآن میآیم ( از خاطرات شهید اسماعیل دقایقی )

من دقایقی رانمي شناختم ؛ ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند. با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.  ادامه مطلب ...

اعجوبه ریش خرمایی! ( از خاطرات شهید علی چیت سازیان )

اعجوبه ریش خرمایی! ( از خاطرات شهید علی چیت سازیان )

فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟»
گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده. ادامه مطلب ...

رفت سر کار ( از خاطرات شهید مصطفی کلهری  )

رفت سر کار ( از خاطرات شهید مصطفی کلهری )

اوضاع مالی خوبی نداشتیم ، بخاطر همین تا کلاس چهارم و پنجم بیشتر نمی خواندیم ، مصطفی درسش خوب بود .  ادامه مطلب ...

چرا به مرخصی نمی رین؟ ( از خاطرات شهید کلهری )

چرا به مرخصی نمی رین؟ ( از خاطرات شهید کلهری )

این را وقتی به من گفت که بهش گفتم : چرا نمیرین مرخصی ؟... ادامه مطلب ...

بایدفکری به حال آنجا کنم ( از خاطرات شهید کلهری )

بایدفکری به حال آنجا کنم ( از خاطرات شهید کلهری )

طبقه بالای خانه  پدرش ، یک اتاق و اشپزخانه جمع و جوری درست کرده بود 
گفتم:مصطفی چرا خونه ی درست و حسابی اجاره نمی کنی ؟... ادامه مطلب ...

بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر)

بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر)

عملیات خیبر انقدر سخت و سنگین بود که بعداز گشت هفت شب در جریزه مجنون ، وقتی به شهید کلهر گفتم: که این هفت شب چگونه گذشت ، پاسخ داد : ... ادامه مطلب ...

بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر)

بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر)

عملیات خیبر انقدر سخت و سنگین بود که بعداز گشت هفت شب در جریزه مجنون ، وقتی به شهید کلهر گفتم: که این هفت شب چگونه گذشت ، پاسخ داد : ... ادامه مطلب ...

فرمانده لشکر بود! ( از خاطرات شهید کاوه )

فرمانده لشکر بود! ( از خاطرات شهید کاوه )

گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد.
بچه ها هم با او شوخی می کردند: ادامه مطلب ...

حکم فرماندهی سپاه سقز ( خاطره ای از شهید کاوه )

حکم فرماندهی سپاه سقز ( خاطره ای از شهید کاوه )

دست کرد توی جیبش و نامه ای بیرون آورد. حکم فرماندهی سپاه سقز بود. فکر کردم مال خودش است، با خودم گفتم: حتماً می خواد قول بگیره که پشتش باشم و باهاش کار کنم. ادامه مطلب ...

تنهاترین سردار ( جانباز شهید احمد پاریاب )

تنهاترین سردار ( جانباز شهید احمد پاریاب )

16ساله بود که "آمد" به سوی میعادگاه عشاق. زیرک بود و چابک، فرمانده گردان شد. 
در اکثر عملیات‌ها حضور داشت. با "همت" جبهه ها دم‏خور بود. .. ادامه مطلب ...

هر دفعه با یک ترفندی ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

هر دفعه با یک ترفندی ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

خیلی قاطع و پیگیر بود. تصمیمش را گرفته بود. می‌گفت: "هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخوانده اید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم."  ادامه مطلب ...

نمی توانست موتور سواری کند ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

نمی توانست موتور سواری کند ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

چون جثه شهید بسیار کوچک بود  و نمی‌توانست موتور سواری بکند با یکی از دوستانش می‌آمد، وقتی می‌خواست بایستد، ... ادامه مطلب ...

دوباره متولد شدم. ( خاطره ای از شهید احمد بیابانی )

دوباره متولد شدم. ( خاطره ای از شهید احمد بیابانی )

احمد را همه بچه هاي  شاه عبدالعظيم مي شناسند. اويكي از اون داش مشتي هايش بود. از آن لوطي هايي كه امروز خيلي كمتر از آنها مي بينيم. ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید مرحمت بالا زاده

وصیت نامه شهید مرحمت بالا زاده

آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.
  ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید مصطفی کلهری

وصیت نامه شهید مصطفی کلهری

خدمت شما نور چشم های خودم سلام علیکم. می بخشید از این که آخرین سلام خود را از راه دور به شما می کنم، چون دیگر به دست بوس شما نمی آیم. ان شاءالله که خدا توفیق شهادت نصیب من کند. 
  ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید اسماعیل دقایقی

وصیت نامه شهید اسماعیل دقایقی

خدايا شهادت مي‏دهم كه غير از تو خدايي نيست و محمد (ص) رسول و فرستاده
توست و علي (ع) وصيّ رسول خداست. سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر
خميني كبير و سلام بر روحانيّت معظّم و امت حزب ‏الله. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید اسماعیل دقایقی

زندگینامه شهید اسماعیل دقایقی

هنگامي كه ماموريت تيپ يادشده به ايشان واگذار گرديد همانگونه كه شعار هميشگي‌اش در زندگي اين بود كه هيچ‌وقت نبايد آرامش خودمان را در آرامش مادي بدانيم، براي عملي ساختن و تحقق آن، تلاشي شبانه‌روزي داشت و تمامي قدرت و امكانات خود را وقف انجام وظيفه الهي كرد . ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد