یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند:«با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟..... ادامه مطلب ...
از روزی که ازت جدا شدم، یک ساعت هم وقت ندارم که برایت تلفن که هیچ نامه بنویسم. هیجده گردان به ما مربوط است. منظورم آموزش آنهاست. هم اکنون که برایت نامه مینویسم، ساعت ۸ شب است و.... ادامه مطلب ...
تاریخ را که مینگرم پر از حوادثی است که در جوامع مختلف بشری رخ داده در اثر حادثهها ، عدة بیشماری از انسانها به خاطر تعدادی دیگر از بین رفتهاند . قدرتمندها ، ضعیفها را از سر راه خود برداشتهاند تا بدون مانع بتوانند به نیات و آمال کثیف و ناپاک خود برسند.. ادامه مطلب ...
با شروع جنگ تحمیلی و پیشروی دشمن به سوی آبادان وخرمشهر ، راهی جبهه شد و به اتفاق دوستانش به دفاع ازآبادان پرداخت و در طی یک عملیات محدود مجروح شد او پس از بهبودی ، در سپاه پاسداران اردبیل واحد آموزش را برعهده گرفت..
ادامه مطلب ...