شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری

<1>
فلافل فروش ( از خاطرات شهید هادی ذالفقاری )

فلافل فروش ( از خاطرات شهید هادی ذالفقاری )

او هم کلاه را گذاشت روی سرش و گفت: به من میاد؟سید علی هم لبخندی زد و به شوخی گفت: دیگه تموم شد شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند. ادامه مطلب ...

سس فرانسوی ( از خاطرات شهید هادی ذالفقاری )

سس فرانسوی ( از خاطرات شهید هادی ذالفقاری )

گفتم: پسر خوب، صورت مهم نیست، باطن و سیرت انسان‌ها مهم است که الحمدلله باطن تو بسیار عالی است. ادامه مطلب ...

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

می‌گفت «من زشت‌ام! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید…  ادامه مطلب ...

مراقبه قبل از تولد( از خاطرات شهید هادی ذوالفقاری )

مراقبه قبل از تولد( از خاطرات شهید هادی ذوالفقاری )

 همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین‌شعاری و ابراهیم هادی. می‌گفتند ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد