یک ماهیتابه برداشت و رفتیم توی حیاط خوابگاه. دست کرد توی جیبش و یک پاکت آورد بیرون. ماده خمیری مانند سفیدی را انداخت توی ماهیتابه. کبریت بهش زد و گفت «در رو!». ادامه مطلب ...
دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم. سال دوم رفتیم رشته ی ریاضی. افتادیم دنبال درس. مسئله های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان برنمی آمد، حل می کردیم... ادامه مطلب ...
از آن بچه های شب امتحانی بود. کنکور هم همین طور خواند از سر جلسه امتحان کنکور که آمد، گفت «رتبه م سه رقمی میشه.... ادامه مطلب ...