شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

صورت نورانی ( از خاطرات شهید هادی باغبانی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
صورت نورانی ( از خاطرات شهید هادی باغبانی )
هادی بسیار مذهبی بود. زمانی که به اتفاق همسرش به بابلسر می‌آمدند، هر روز به زیارت امامزاده ابراهیم و نماز جماعت می‌رفت.
وقتی قضیه تعرض به حرم حضرت زینت(س) را شنید بسیار ناراحت و اندوهگین شد
و می‌گفت مرگ همه جا همراه آدم است، چه خوب است آدم با نگهبانی از حرم حضرت زینب(س) به شهادت برسد.
اواخر صورت هادی خیلی نورانی شده و با بچه‌ها مهربان‌تر از همیشه شده بود.
به همه محبت بیشتری می‌کرد وخواهرش از رفتارش و نورانیت صورتش فهمید که او شهید می‌شود.
من چند شب قبل از شهادتش خواب دیده بودم از پشت گردن به ایشان تیر زدند.
بعد از شهادتش به خواب یکی از بستگان آمد و گفت به مادرم بگویید جای من خیلی خوب است، اینقدر گریه نکند.
روای :مادر شهید

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد