اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
پارسال ( آبان۹۳) نزدیکای تولدش بود که بهم زنگ زد.
گفت: مهرداد از دستت کمکی بر میاد؟؟
گفتم: چی ؟؟
گفت:کمک مالی
گفتم:آخه به کی؟
گفت: تو دیگه کاریت نباشه
گفتم حتما نیاز داره، یه مبلغی رو اومد و ازم گرفت. منم چون میدونستم که حتما واسه کار خیر میخواد دیگه نپرسیدم.
یه روز دیگه بازم بهم زنگ زد
مهرداد بازم داری کمک کنی؟؟
گفتم: باشه حتما
وقتی اومد بهش گفتم داداش من یه مقدار پول دارم که مال چند نفره ولی چون هرکدوم یه شهری هستن نمیتونم بهشون برسونم. چیکار کنم؟
گفت: الان حلش میکنم.
زنگ زد به دفتر یکی از مراجع و ازشون پرسید که چیکار میتونیم با این پول بکنیم
اونا هم جواب داده بودن که میتونیم به نیت اونا این پول رو احسان بدین.
اون پول رو هم دادم بهش به نیت اونا
بازم نپرسیدم چیکار میخواد بکنه.
بعدها با اصرار ازش پرسیدم و فهمیدم 3 تا بچه بی سرپرست بودن که حامد بهشون کمک میکرد. ولی نام و نشونی نداد که کی هستن.
حامد عادتش بود...
همیشه دست بخیر بود و به خیلی ها پنهونی کمک میکرد.
یه فرشته در قالب یک مرد
روی این زمین خاکی
به نقل از رفیق صمیمی شهید حامد جوانی
روز تولد شهید جوانی مصادف شده با شهادت حضرت رقیه س شهادت دختری که آقا حامد برای دفاع از حرمشون به شهادت رسید. "تولدت مبارک آقا حامد"