شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

آبگوشت ( از خاطرات شهید صیاد شیرازی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
آبگوشت ( از خاطرات شهید صیاد شیرازی )
هر چقدر به بچه ها می گفت « کم توقع باشید» خودش چندبرابر رعایت می کرد. مادرش می گوید:

علی آبگوشت نمی خورد. یک بار که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. آبگوشت گذاشته بودم و داشتم لباس می شستم.

آمد و گفت: عزیز، گشنمه. ناهار چی داریم؟ گفتم، آبگوشت علی جان؛ ببخشید کار داشتم،

وقت نکردم چیز دیگه ای درست کنم. بچه ام هیچی نگفت. می دونستم آبگوشت دوست نداره.

سرش را پایین انداخت و رفت توی آشپزخانه. دنبالش رفتم.

دیدم کتری را پر کرد و گذاشت روی چراغ و چایی دم کرد. بعدشم چایی رو شیرین کرد، با نون خورد و رفت خوابید.


 

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد