اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
زیر باران گلوله به نماز ایستاد. رکعت اول را با سرعت خواند، اما رکعت دوم را خیلی آهسته و با طمأنینه.
نماز که تمام شد، پرسیدم: چرا رکعت دوم نمازت رو این قدر آروم خوندی؟ جواب نداد.
اصرار که کردم، گفت: چنان گلوله میاومد که رکعت اول رو با عجله خوندم،
برای یک لحظه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم، ولی از ترس تیر و ترکش فقط به جون خودم فکر میکنم.
به همین دلیل استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم.