شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات نماز

یک روز نمازو روزه ( از خاطرات شهید حسین  همدانی )

یک روز نمازو روزه ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

​پسر شهید همدانی در مشهد گفت: پدرم در وصیت نامه خود یک پیشنهاد خوب دارند و آن اینکه اگر امکان داشت هر شخصی.. ادامه مطلب ...

نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

 پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد.. ادامه مطلب ...

نماز در معرکه ( از خاطرات شهید اسدالهی )

نماز در معرکه ( از خاطرات شهید اسدالهی )

لحظات آخر خون بدنش داشت تمام می شد. اصلا تقلی نمی کرد، دوستی گفت حمید اذان شده نماز بخون. آرام آرام چشمهاش بسته می شد. گفت حمید .. ادامه مطلب ...

مهر اضافه ( از خاطرات شهید مهدی قاضی خانی )

مهر اضافه ( از خاطرات شهید مهدی قاضی خانی )

خب محمد متین اینقدر شیطان بود که سر نماز همه مهر ها را جمع می‌کرد، مسجدی ها می دانستند وقتی او می آید باید یک مهر دیگر در جیبشان داشته باشند.. ادامه مطلب ...

سیزدهمین روز حضور ( از خاطرات شهید سید احسان حاجی حاتملو )

سیزدهمین روز حضور ( از خاطرات شهید سید احسان حاجی حاتملو )

مراسم عقدمان را در جوار مزار شهدای گمنام برگزار کردیم و نام فرزندمان را احسان قبل از تولد فرزندش انتخاب کرد  ادامه مطلب ...

دفاع از حرم ( از خاطرات شهید سید احسان حاجی حاتملو )

دفاع از حرم ( از خاطرات شهید سید احسان حاجی حاتملو )

سیداحسان از کودکی پاک‎طینت و مهربان بود و علاقه وافری به راز و نیاز با خدا و نماز خواندن داشت ‎ ادامه مطلب ...

شوخ طبع ( از خاطرات شهید محمد اینالو )

شوخ طبع ( از خاطرات شهید محمد اینالو )

نماز خوندن رو خیلی دوست داشت ، نماز رو اول وقت میخواندند به حلال و حرام بودن مالش خیلی اهمیت میداند ، به پدر و مادر پدربزرگ و مادر بزرگ احترام خاصی قائل بودند  ادامه مطلب ...

استاد قرآن ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

استاد قرآن ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

​شبها نمازشب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد .. ادامه مطلب ...

نماز نشسته ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

نماز نشسته ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

سریع سوار ماشینش کردیم ، هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا ، اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای زینب سلام الله علیها شد. ادامه مطلب ...

بیست سال نماز ( از خاطرات شهید محمد رضا عسگری فرد )

بیست سال نماز ( از خاطرات شهید محمد رضا عسگری فرد )

شهیدی که هیچ وقت نماز جماعتش ترک نمیشدو ۲۰سال نماز صبحش را در مسجد خواند ادامه مطلب ...

 للمتقين اماما ( از خاطرات شهید مصطفی چمران )

للمتقين اماما ( از خاطرات شهید مصطفی چمران )

چون بعضی از دانشجویان خجالت می‌کشیدند که در دانشگاه نماز بخوانند ،با اینکه او از ریا نفرت داشت..



  ادامه مطلب ...

یک دور تسبیح « مرگ بر آمریکا »( از خاطرات شهید مهدی باکری )

یک دور تسبیح « مرگ بر آمریکا »( از خاطرات شهید مهدی باکری )

توی راه تا برسیم به هلی کوپترها آقا مهدی یک دور تسبیح « مرگ بر آمریکا » گفت. گفت : آقاي مشکيني گفته ثواب گفتن.. ادامه مطلب ...

چراغ قرمز ( از خاطرات شهید بهشتی )

چراغ قرمز ( از خاطرات شهید بهشتی )

نیمه شب بود، تاریک بود، پلیس نبود، زمان طاغوت هم بود ، چراغ قرمز اول را رد کرده بود. چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود.. ادامه مطلب ...

کمونیست گریه انداز ( از خاطرات شهید عبدالله میثمی )

کمونیست گریه انداز ( از خاطرات شهید عبدالله میثمی )

تا رسيد به اين جمله «خدايا اگر در قيامت بين من و دوستانت جدايي اندازي و بين من و دشمنانت جمع كني، چه خواهد شد» نتوانست خودش را نگه دارد.. ادامه مطلب ...

وقت نماز ( از خاطرات شهید بروجردی )

وقت نماز ( از خاطرات شهید بروجردی )

از ارومیه می آمدیم سمت مهاباد، یک هو گفت بزن بغل.گفتم: چی شده؟

  ادامه مطلب ...

ترک گناه ( از خاطرات شهید محمود رادمهر )

ترک گناه ( از خاطرات شهید محمود رادمهر )

یک روز گفت من با خودم عهد کردم این کار را ترک کنم. با همتی که داشت سر عهدش ایستاد، آنقدر خوب شد که حتی به بقیه بچه ها تذکر می داد.. ادامه مطلب ...

فکر کرد اینجا هم محافظ است ( ازخاطرات شهید عبدالله باقری )

فکر کرد اینجا هم محافظ است ( ازخاطرات شهید عبدالله باقری )

روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد در عقب را باز کرد من سوار شدم بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت: داری چکار می کنی؟! خندید گفت: ادامه مطلب ...

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید علیرضا بریری )

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید علیرضا بریری )

همه تلاش خودش رو میکرد تااینکه درهرموقعیتی هست خودشو به نماز اول وقت برسونه وعلی الخصوص براے.. ادامه مطلب ...

مقید بودن ( ازخاطرات شهیدمحسن حججی )

مقید بودن ( ازخاطرات شهیدمحسن حججی )

 به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانه‌ها‌ی مردم سوریه بمانیم یا از آن‌ها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که می‌شد شهید... ادامه مطلب ...

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

همانجا نزدیک ترین مسجد را پیدا می کرد و ما را می برد نماز. یک شب جایی بودیم و مسجد هم پیدا نکردیم. رفت در یک اتاقک.. ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد