تا آمدن مهمانها برای مراسم عقد توی اتاق تنها بودیم،
مُهر خواست،
ادامه مطلب ...
هر وقت خونه بود توی بچهداری کمکم میکرد،
از شستن بچه گرفته تا پهنکردن لباسهاش روی بند،
خلاصه از هیچ کمکی دریغ نمیکرد،
ادامه مطلب ...
قبل از تولد بچه بود. پرسید : ناراحت می شی برم جبهه گفتم : آره اما نمی خوام مزاحمت بشم ..
ادامه مطلب ...
تا رسيد به اين جمله «خدايا اگر در قيامت بين من و دوستانت جدايي اندازي و بين من و دشمنانت جمع كني، چه خواهد شد» نتوانست خودش را نگه دارد.. ادامه مطلب ...
ميثمي شهيد شد.ميخواستم خانوادهاش را ببرم معراج. سوار ماشين سپاه كردمشان. هر كاري كردم، راه نيفتاد. خراب شده بود. حس كردم.. ادامه مطلب ...
بیلبخند نمیدیدیش.به دیگران هم میگفت «از صبح كه بیدار میشین، به همه لبخند بزنین.
ادامه مطلب ...
خدايا ما را جزو ياران امام زمان محسوب بدار. خدايا رهبر كبير انقلاب امام خميني را در پناه خودت از همه بلاها مصون و محفوظ بدار. خدايا رزمندگان ما را در جبهه هاي حق بر عليه باطل بر دشمنانشان فاتح و پيروز بگردان. خدايا ما را به شهدا ملحق بگردان. پروردگارا عاقبت امر ما را ختم به خير بگردان. خدايا پدر و مادر را از دست ما راضي و خشنود بگردان. پروردگارا مهر و محبت اهل بيت را از ما و فرزندان ما مگير. ادامه مطلب ...