شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب شهید

<1>
شهید آشنا ( از خاطرات شهید آوینی )

شهید آشنا ( از خاطرات شهید آوینی )

روزی كه به پاكستان رسیدیم سید عجیب دلشاد بود، یك روز به كنار مزار عارف حسینی رفتیم. آقا مرتضی نشست، كنارمزار و برای ساعتی گریه كرد معاون شهید عارف حسینی آنجا بود. با چشمانی شگفت‌زده به او نگریست! با تعجب پرسید:«شما قبلاً ایشان را دیده بودید» ادامه مطلب ...

یاد شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

یاد شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

مسئول واحد شهداي كانون ( کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ) بود ، روي وصيت نامه شهدا كار مي كرد ، قرار بود برای شهيد عبدالحميد حسينی كتاب بنويسد ، نصف از كارش را هم كرده بود   ادامه مطلب ...

اخوی ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

اخوی ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

در زمان جنگ رزمندگان به یکدیگر اخوی می‌گفتند و یا دوستت دارم از سر اخلاص بود و این‌طور نبود که همانند زمان حال به یکدیگر بگوییم ارادت داریم و پشت سر هم غیبت کنیم. ادامه مطلب ...

می دونید کی این عکس قشنگتر میشه؟(از خاطرات شهید مهدی فتوحی )

می دونید کی این عکس قشنگتر میشه؟(از خاطرات شهید مهدی فتوحی )

روبه همه مون کرد و گفت: «می دونید چه وقتی این عکس قشنگ تر میشه؟» ادامه مطلب ...

هر وقت که راه کربلا باز شود(از خاطرات شهید علیرضا کریمی )

هر وقت که راه کربلا باز شود(از خاطرات شهید علیرضا کریمی )

دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟ جواب داد:
« هر وقت که راه کربلا باز شود.»
  ادامه مطلب ...

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

من زشت‌ام اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه ( از خاطرات شهید ذالفقاری )

می‌گفت «من زشت‌ام! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید…  ادامه مطلب ...

تفحص شهیدی که خون از پیکرش بیرون زد

تفحص شهیدی که خون از پیکرش بیرون زد

آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرونه. کندیم تا به پیکر سالم شهید رسیدیم.خون تازه از حلقومش بیرون میزد ادامه مطلب ...

ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان ( از خاطرات شهید دهقان )

ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان ( از خاطرات شهید دهقان )

گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبت‌هایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: ادامه مطلب ...

شهیدم کن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

شهیدم کن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: شهيدم كن... ادامه مطلب ...

شرط ازدواج ( از خاطرات شهید احمدی روشن )

شرط ازدواج ( از خاطرات شهید احمدی روشن )

یکی از دوستان نقل می‌کرد که شرط ازدواج مصطفی با همسرش این بوده که اگر یک روز ازدواج کردیم و من خواستم... ادامه مطلب ...

او باید شهید می شد ( شهید رحیم حضرتی )

او باید شهید می شد ( شهید رحیم حضرتی )

پنجمین شب از عملیات خیبر بود.
یك بسیجىِ اهل مراغه به نام حضرتى از من پرسید: «برادرعابدى! چرا اجازه ندادى خط اوّل بروم؟»
میدانستم معلم است و چهار بچه قد و نیم قد دارد. گفتم: «به موقع میگم.‌» ادامه مطلب ...

حفظ قرآن ( از خاطرات شهید سید مصطفی صدرزاده )

حفظ قرآن ( از خاطرات شهید سید مصطفی صدرزاده )

از سوریه زنگ می زد و تاکید می‌کرد که فاطمه قرآن حفظ کند که الان فاطمه حافظ 4 جزء قرآن است.مصطفی با خود قرار گذاشته بود که هر زمانی که از یاد شهدا غافل شد.. ادامه مطلب ...

شهادت چیست؟

شهادت چیست؟

متأسفانه اغلب متفكران علوم انساني در دوران معاصر، مخصوصاً در مغرب زمين، آن چنان كه اهميت اين پديده الهي اقتضا مي كند، آن را مورد توجه قرار نداده اند!اهميت پديده شهادت در درجه اي است كه اگر در تاريخ بشري جز يك فرد شهيد وجود نداشت، براي اثبات آهنگِ عاليِ عالم هستي كه بيان كننده هدف اعلاي حيات است كافي بود، چه رسد به اين كه... ادامه مطلب ...

نامه ( از خاطرات شهید علی محمد اربابی )

نامه ( از خاطرات شهید علی محمد اربابی )

“درساعت‌های اوج عملیات ،درحالی که حدود نیمه شب بود ناگهان به فکر نامه افتادم و به سراغ آن رفتم ادامه مطلب ...

حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله

حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله

حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند. معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته! ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد