شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری

<1>
می‌گفت: هنر شهادت ندارم( شهید محمد رضادهقان )

می‌گفت: هنر شهادت ندارم( شهید محمد رضادهقان )

وقتی می دیدم اینطوری مودبانه حرف می‌زند و افتاده حال است به شوخی می‌گفتم: چقدر مودب هستی آقا جون شهید بازی در نیار. او جواب می داد:  ادامه مطلب ...

خودم گلوله بارانش کردم ( از خاطرات شهید محمد رضا دهقان )

خودم گلوله بارانش کردم ( از خاطرات شهید محمد رضا دهقان )

به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلو‌هایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. ادامه مطلب ...

ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان ( از خاطرات شهید دهقان )

ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان ( از خاطرات شهید دهقان )

گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبت‌هایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: ادامه مطلب ...

خواب شهید ( از خاطرات شهید محمد رضا  دهقان امیری )

خواب شهید ( از خاطرات شهید محمد رضا دهقان امیری )

شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. ادامه مطلب ...

خادمی ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان )

خادمی ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان )

مسئولمان دائما به من و محمدرضا تذکر میداد که کمتر شیطنت کنیم. یادم هست که یک بار آن برادر مسئول عصبانی شد و سرمان داد زد ادامه مطلب ...

شیطنت دوران تحصیل  ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان امیری )

شیطنت دوران تحصیل ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان امیری )

با تمام این ها، اساتیدش واسش قابل احترام بودند و دوستشون داشت.و به خاطر تنبیه ها و جریمه ها کینه و دلخوری واسش به وجود نمیومد.. ادامه مطلب ...

وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان )

وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید ( از خاطرات شهید محمدرضا دهقان )

 من که باورم نمی‌شد، حرفش را جدی نگرفتم. نمی‌دانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط می‌شوم ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد