شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

آقای مترجم ( از خاطرات شهید حاج رضوان )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
آقای مترجم ( از خاطرات شهید حاج رضوان )
همه جا بود و هیچ‌جا نبود. مثل ماهی‌ای بود که در دست نمی‌آید. هر جا که می‌خواست حضور پیدا می‌کرد بدون آن‌که کسی پی به حضورش ببرد یا او را بشناسد. زبان انگلیسی، فرانسه و فارسی را به خوبی عربی بلد بود و صحبت می‌کرد.

گاهی در برخی جلسات مترجم بودن را بهانه ای برای حضورش و مطلع شدن از نظرات طرفین قرار می‌داد و آن‌قدر خوب از عهده این کار برمی‌آمد که هیچ‌کس شک نمی‌کرد که او مترجم نیست و عماد مغنیه، مغز متفکر حزب‌الله لبنان است. حتی گاهی نظرات طرف خودی را که فکر می‌کرد نیاز به اصلاح دارد در قالب ترجمه اصلاح کرده و نظر خودش را اعمال می‌کرد. از این طریق همیشه در جریان اطلاعات دست اول بود.

در هر موضوعی نظرات بسیار خوب و قوی ارائه می‌داد، حتی در فیلم‌سازی و کارهای رسانه‌ای شبکه المنار. اما در جاهایی که می‌خواست ابراز نظر کند و نظرش مخالف رای شخص دیگری بود، طوری آن‌را بیان می‌کرد که اصلا طرف مقابل احساس مخالفت از سوی حاج رضوان نمی‌کرد و به خوبی اشکال دیدگاهش را می پذیرفت، بدون آن‌که کدورتی بین آنها ایجاد شود.

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد