شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

صدای ملکوتی ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
صدای ملکوتی ( از خاطرات شهید تورجی زاده )
بچه مدرسه ای بودم. مذهبی و مقید نبودم اما پسر بغل دستیم تو کلاس مومن بود. یه روز چند تا نوار دستش دیدم پرسیدم اینا چیه؟ گفت: اینا مناجات و مداحیه. با اینکه اهلش نبودم از رو کنجکاوی گفتم میدی ببرم خونه گوش بدم؟ ....تا شب یادم رفت اصلا گوش بدم. موقع خواب چشمم خورد بهشون تو کیفم . با خورم گفتم :حالا بذار یه بار گوش بدم ببینم چی میگه...

صدا و سوز عجیبی داشت...حس غریبی بهم دست داد...اونشب تا صبح چند بار گوش دادم ...سیر نمیشدم...فردا به همکلاسیم گفتم: میشه بازم از اینا برام بیاری؟ گفت: غروب بیا مسجد ازم بگیر....

این جوری شد که صدای ملکوتی دلسوخته محمد تورجی منو کشوند به مسجد ...نماز ....جماعت مومن...دوستای مذهبی.... در نهایت ایشون رو به طلبگی آوردند و رفتند تا به اسلام خدمت کنند.....و شد آنچه باید می شد.....اینا همه از برکت خلوص صدای شهید قصه ما بود...

 

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد