اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
همه جمع شده بودند برای جلسه.
باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره.
اومده بود که آماده شید بریم؛
همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود.
گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.