اگر جایی در بین دوستان میدید که حجاب رعایت نمیشود و به صراحت اعلام میکرد ... ادامه مطلب ...
در مورد کارش گفت و اینکه در گردان تکاوری است و مأموریت زیاد میرود. البته تأکید کرد که .. ادامه مطلب ...
وقتی بحثمان میشد من نمی توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می زدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعث.. ادامه مطلب ...
من رضا را خیلی دوست داشتم، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود. بعد از رضا پرسید شما چه آرزویی دارید؟ گفت همین که خانم گفت.. ادامه مطلب ...
خیلی بهش حساس بودم. دوست داشتم فقط برای من باشد. آخرین دفعه هم بهش گفتم: میخواهی بروی اجازه میدهم ولی باید یک قول بدی... ادامه مطلب ...
یکبار اندازه مبلغی را که به عنوان حق مأموریت داده بودند گفت کلش به قدری بود که ما همان پول را .. ادامه مطلب ...
الحمدالله رب العالمین این سعادت نصیبم شدودر زمره ی رهروان خانم ام المصائب زینب کبری (س)نائل آمدم ادامه مطلب ...
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت:
«این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
ادامه مطلب ...
من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند .
دوباره خندید .و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندى .
ادامه مطلب ...
شهید ربیع قیصر در لبنان ازدواج کرداما تمام جهیزیه همسرش را از ایران خریدوپول بار هواپیمابرای انتقال به لبنان راهم داد تا... ادامه مطلب ...
ربیع در جنگ 33 روزه در تابستان 1385، با نام عملیاتی "حاج علی" به عنوان مسئول یک تیم ضدزرهی وارد میدان شد.. ادامه مطلب ...
“درساعتهای اوج عملیات ،درحالی که حدود نیمه شب بود ناگهان به فکر نامه افتادم و به سراغ آن رفتم ادامه مطلب ...
از روزي كه او آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد. لباس هاي نيروها كه خاكي بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته مي شد... ادامه مطلب ...
با خودم کنار اومده بودم که من اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت یه روزی از دستش میدم اونم با شهادت
وقتی که گفت میخواد بره…
ادامه مطلب ...
روزی که میخواست بره گفت…
“من جلو دوستام، پشت تلفن نمی تونم بگم
دوستت دارم
میتونم بگم
دلم برات تنگ شده
ادامه مطلب ...
اوایل من از گفتن این دعا ممانعت میکردم و دلم نمیآمد اما آنقدر اصرار میکردند تا من مجبور میشدم دعا کنم .. ادامه مطلب ...
شهید مرتضی ابراهیمی یکی از شهدای اغتشاشات اخیر در شهریار و ملارد بود که به طرز فجیعی توسط اشرار اجاره ای به شهادت رسید. ادامه مطلب ...
شهید مصطفی رضایی یکی از شهدای اغتشاشات اخیر در ملارد بود که به طرز فجیعی توسط اشرار اجاره ای به شهادت رسید. ادامه مطلب ...
آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست.
چند سال بعد که محمد حسین..
ادامه مطلب ...
یک خانومی را می خواهند به زور سوار کنند. همه نگاه می کردند و می رفتند! محمدحسین تا رسید ترمز کرد.
پیاده شد و درب ماشین را قفل کرد. من ترسیدم هر چه صدایش کردم گوش نکرد، دوید سمت آن 2 نفر..
ادامه مطلب ...