شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

شهید مصطفی ردانی پور

مصطفی ردانی پور
مصطفی ردانی پور

خاطرات شهید مصطفی ردانی پور

    وقت اختصاصی برای خدا ( خاطره ای از شهید حجت السلام مصطفی ردانی پور )

    وقت اختصاصی برای خدا ( خاطره ای از شهید حجت السلام مصطفی ردانی پور )

    گفتم:" با فرمانده تان کار دارم."
    گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند."
    رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟" ادامه مطلب ...

    حضرت ابوالفضل ( ازخاطرات شهید ردانی پور )

    حضرت ابوالفضل ( ازخاطرات شهید ردانی پور )

    مریض شده بود؛ می خندید. می گفتند اگر گریه كند خوب می شود. نمازم را خواندم . مهر را گذاشتم كنارم. نگاهش می كردم. حال نداشت.صدایش در نمی آمد. یك نگاه به مهر انداخت. گفت :« مرتضی ، چرا عكس دست روی مهره؟»گفتم: «این یادگار دست حضرت ابوالفضله كه تو راه خدا داده.»گفت: « جدی میگی؟» گفتم :« آره . ادامه مطلب ...

    بی حجابی ( از خاطرات شهید ردانی پور )

    بی حجابی ( از خاطرات شهید ردانی پور )

    معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه اش كه «سرت را بالا بگیر ببینم.» چشم هایش را بست  سرش را بالا آورد.  از كلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نكرده ادامه مطلب ...

    آب ( خاطره ای از شهید ردانی پور و همرزمانش )

    آب ( خاطره ای از شهید ردانی پور و همرزمانش )

    بچه ها یکی یکی شهید می شدند. کار مصطفی شده بود سینه خیز رفتن میان مجروحان. آب می خواستند، آب نبود.
    با یک کلمن آب برگشت میان بچه ها، به شوق آب رساندن. ادامه مطلب ...

    مجلس عروسی که حضرت زهرا(س)در آن حضور یافت ( از خاطرات شهید ردانی پور )

    مجلس عروسی که حضرت زهرا(س)در آن حضور یافت ( از خاطرات شهید ردانی پور )

    یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فراه ) مسجد جمکران یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه قبل از عروسی بی بی.. ادامه مطلب ...

    چشم هایش..( از خاطرات شهید ردانی پور )

    چشم هایش..( از خاطرات شهید ردانی پور )

    خانم معلم آمد سراغش .دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» چشم هایش را بست . سرش را بالا آورد.. ادامه مطلب ...

وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور

    وصیت نامه شهید مصطفی ردانی پور

    وصیت نامه شهید مصطفی ردانی پور

    سپاس خداوندي را که انور جلال او از افق عقول بندگانش تابان است. و خواسته اش از زبان گوياي
    کتاب و سنت نمايان. خدايي که دوستان خد را از دلبستگي به دنياي فريب کار رهانيد و به شادي
    هاي گوناتگونشان رساند. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید مصطفی ردانی پور

    زندگینامه شهید مصطفی  ردانی پور

    زندگینامه شهید مصطفی ردانی پور

    در سال 1337  در يكي از خانه‌هاي قديمي منطقه‌ي مستضعف‌نشين (پشت مسجد امام) درشهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه كارگري و مادرش از طريق قالي‌بافي مخارج زندگي خود را تأمين و آبرومندانه زندگي مي‌كردند و از عشق و محبت سرشاري نسبت به ائمه‌ي اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچيز جلسات روضه‌خواني ماهانه در منزلشان برگزار مي‌شد. ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد