رفتم هیئت رهوران امام ره تا بلکه... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود
اما آنچه می خواستم نشد !
بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است.
ادامه مطلب ...
ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم كلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.» ادامه مطلب ...
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود.
ادامه مطلب ...
یه روز نگاه کردم تو چشمای حاج ابراهیم ، گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ، گفتم چشمای تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره مطمئنم حاجی تو وقتی شهید بشی سرت جدا می شه چشماتو خدا می بره.
..
ادامه مطلب ...
رَبَّنا اَفْرغْ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و النصرنا علیالَقومِ الکافِرینَ. با سلام و درود به پیشگاه آقا، امام زمان(عج) و امام خمینی و امت شهیدپرور اسلام. اول از همه، از خداوند میخواهم که گناهان این بندة نافرمان را به عظمت و جلالش ببخشد و بیامرزد؛ که بسیار بار گناهانم بر دوشم سنگینی دارد و تحمل عذاب جهنم را ندارم ادامه مطلب ...
یه روز با رفقای محل وبچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم … ادامه مطلب ...
از خصوصيات بارز شهيد شيخي شوخ طبعي او بود . هميشه لبانش پر از خنده بود . اما در عين حال از سخنان لغو پرهيز مي كرد.
در جبهه هرگاه از دهان كسي سخن لغوي خارج مي شد بلافاصله اين شهيد بزرگوار مي گفت...
ادامه مطلب ...
از وقتي اين ظرفهاي تفلون را خريده بوديم، چند بار گفته بود «يادتنره! فقط قاشق چوبي بهش بزني.»
ديگر داشت بهم بر ميخورد. با دلخوري گفتم :
ادامه مطلب ...
هيچ وقت در مراسم عروسي ها و جشن ها شركت نمي كرد - نه اينكه آدم منزوي بود و در جمع نمي رفت - جايي كه مي دانست گناه است نمي رفت . مي گفت : › ادامه مطلب ...
شهر دار ارومیه که بود، دوهزار و هشت صد تومان حقوق می گرفت. یک روز به م گفت« بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر.» .» ادامه مطلب ...
در آخرین دیداری که با یکدیگر داشتیم پس از طلب حلالیت گفت اگر لایق شهادت شدم و بنا شد تصویری از من منتشر کنی این جمله را کنار تصویر من بنویس:
ادامه مطلب ...
سلام و صلوات خدا بر ملائكه الله و جميع خلق الله از جن و انس ،نثار خاندان عصمت و طهارت و واسطه فيض بين ارض و سماء و ما فيهن يعني محمد و آل محمد (ص) باد.... ادامه مطلب ...
یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست صحبت میکردیم..
ادامه مطلب ...
ای دوستان ای منتظران آقا امام زمان(عج) ، ای یاران صدیق امام عزیز پیر جماران که از فرزندان برومند خاندان نبی اکرم(ص) است ، بنده غیر از این چیزی دیگر نداشتم به خدا و یاران رسول اکرم(ص) هدیه کنم ادامه مطلب ...