شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید مدافع حرم علیرضا قلی پور

<1>
استاد قرآن ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

استاد قرآن ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

​شبها نمازشب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد .. ادامه مطلب ...

من فقط بادام میخورم ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

من فقط بادام میخورم ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

علیرضا آماده شد بریم عملیات. توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد . علیرضا گفت:  ادامه مطلب ...

نماز نشسته ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

نماز نشسته ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

سریع سوار ماشینش کردیم ، هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا ، اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای زینب سلام الله علیها شد. ادامه مطلب ...

مشکوک میزنی ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

مشکوک میزنی ( از خاطرات شهید علیرضا قلی پور )

موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت:  ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد