شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات امام خمینی ره

<12>
باید جزایر خیبر را حفظ کنند ( خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

باید جزایر خیبر را حفظ کنند ( خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

نیروهای ما درعملیات خیبر به دو منطقه حساس دشمن حمله کردند؛ یکی دجله ودیگری جزائر خیبر. در منطقه‌ی دجله پس از یک هفته جنگیدن به دلیل مشکلات در مهمات رسانی ونبودن آتش توپخانه ناچار به عقب‌نشینی شدیم وتنها جزایر خیبر در دست ما بود. در روز هفتم نبرد، احمد آقا فرزند حضرت امام (ره)، تلفنی پیام حضرت امام (ره) را به من دادند که... ادامه مطلب ...

سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

بچه ها را جمع كردن توي ميدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آيت ا... موسوي اردبيلي برايمان سخنراني كنند.
لابلاي صحبت هايشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خيلي علاقه دارم، چرا كه پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. ادامه مطلب ...

شرط مرخصی امام خمینی به شهید بابایی

شرط مرخصی امام خمینی به شهید بابایی

شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند.
وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند ... ادامه مطلب ...

حالا چمران را بیشتر دوست دارم (خاطره ای از شهید مصطفی چمران )

حالا چمران را بیشتر دوست دارم (خاطره ای از شهید مصطفی چمران )

شهید چمران در یکی از عملیات‌های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند، ایشان یک لحظه می‌ایستد و به همراهانشان می‌گوید به زیر پاهای خود بنگرید، می‌بینند زیر پایشان پر از گل‌های شقایق است و به همین خاطر آن دشت را دور می‌زنند.. ادامه مطلب ...

خمینی سن سربازی را پائین آورده؟

خمینی سن سربازی را پائین آورده؟

رزمنده ۱۴ ساله ای را به اسارت گرفته بودند. فرمانده‌ی عراقی وقتی او را دید و متوجه سنش شد،
پرسید مگر سن سربازی ۱۸ سال نیست؟خمینی سن سربازی را پایین آورده؟
رزمنده در جواب عراقی گفت.. ادامه مطلب ...

علمدار گمنام انقلاب دوم ( از خاطرات شهید وزوایی )

علمدار گمنام انقلاب دوم ( از خاطرات شهید وزوایی )

شهید وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانش آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی رحمه الله عهده دار حرکتی شد.. ادامه مطلب ...

تاییداز امام گرفتم ( ازخاطرات شهید متوسلیان )

تاییداز امام گرفتم ( ازخاطرات شهید متوسلیان )

کار به حدی بالا گرفت که یک روز خبر رسید از دفتر حضرت امام (ره) او را خواسته‌اند. حاج احمد سخت نگران وضعیت حساس جبهه مریوان در آن روزهای دشوار جنگ‌های کردستان بود. به تهران آمد و خود را به دفتر حضرت امام (ره) معرفی کرد... ‌گفت: «به تهران رفتم تا ببینم چه کارم دارند.» دیدم قرار است به دست‌بوسی حضرت امام (ره) برویم ادامه مطلب ...

دوباره متولد شدم. ( خاطره ای از شهید احمد بیابانی )

دوباره متولد شدم. ( خاطره ای از شهید احمد بیابانی )

احمد را همه بچه هاي  شاه عبدالعظيم مي شناسند. اويكي از اون داش مشتي هايش بود. از آن لوطي هايي كه امروز خيلي كمتر از آنها مي بينيم. ادامه مطلب ...

آخرین سوال ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

آخرین سوال ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

در نوار مصاحبه به عنوان آخرین سوال از محمد پرسیدند :
اگر پیامی برای مردم دارید بفرمایید.
محمد گفت:.. ادامه مطلب ...

ارادت به امام (ره)( از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام )

ارادت به امام (ره)( از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام )

البته شاهرخ از قبل هم میانه خوبی با شاه و درباری‌ها نداشت. بارها دیده بودم که به شاه و خاندان سلطنت ناسزا میگفت.
ارادت شاهرخ به امام(ره) تا آنجا رسید که در همان ایام قبل از انقلاب سینه‌اش را ... ادامه مطلب ...

قاسم خمینی می شوم ( از خاطرات شهید حسن یزدانی )

قاسم خمینی می شوم ( از خاطرات شهید حسن یزدانی )

گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود. پدرش گفت: تو هنوز بچه‌ای! .... ادامه مطلب ...

ان شاالله توعمودی ومن افقی! ( از خاطرات شهید انتظاری )

ان شاالله توعمودی ومن افقی! ( از خاطرات شهید انتظاری )

سال اول ازدواجمان قول داده بود برای ایام عید نوروز حتما به یزد بیاید تا با هم باشیم.
قبل از عید امام خمینی (ره) از رزمندگان درخواست کردند که به علت کمبود نیرویی که در آن ایام با آن مواجه بودیم هرکس می تواند مرخصی نگیرد ودر جبهه بماند. ادامه مطلب ...

مرگ بر شاه ( از خاطرات شهید بهشتی )

مرگ بر شاه ( از خاطرات شهید بهشتی )

گفتند حالا که "مرگ بر شاه" همه گیر شده، شعار جدید بدیم: "شاه زنازاده است، خمینی آزاده است" ...
  ادامه مطلب ...

کاغذ خواستگاری ( از خاطرات شهید سید علی حسینی )

کاغذ خواستگاری ( از خاطرات شهید سید علی حسینی )

هنوز آن کاغذ را دارم؛شرایطش را خلاصه،رویش نوشته بود و پایینش را امضا کرده بود.تمام جلسه خصوصی صحبت ما درباره ازدواج ختم شد به همان کاغذ؛مختصر و مفید.. ادامه مطلب ...

یک سکه به نیت امام (ره) ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )

یک سکه به نیت امام (ره) ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )

​وقتی آمدند برای تعیین مهریه، اول از رسم و رسوم ما پرسید واین که دوست دارم مهریه ام چه قدر باشد. گفتم: خیلی دوست دارم برم مکه.. ادامه مطلب ...

اخلاص و اقتدار ( از خاطرات حاج احمد متوسلیان )

اخلاص و اقتدار ( از خاطرات حاج احمد متوسلیان )

وقتی حاج احمد متوسلیان شنید که قرار هست نماینده تام الاختیار بنی صدر از منطقه مریوان بازدید کند، خیلی عصبانی شد و برای جلوگیری از این بازدید با عجله به سمت پادگان حرکت کرد.. ادامه مطلب ...

نماینده امام آمد! ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)

نماینده امام آمد! ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)

آن روز عراقی‌ها بدجوری کتمان زدند. بدتر از همیشه. گوشه اردوگاه سرم را گذاشته بودم روی زانویم انگار خوابم برد. توی خواب دیدم .... ادامه مطلب ...

روز عقد ( از خاطرات شهید علی اکبر درویشی )

روز عقد ( از خاطرات شهید علی اکبر درویشی )

​در آخرین روزهای سال 1357 بود که من و علی‌اکبر بر سر سفره عقد نشستیم. خوب به خاطر دارم بعد از امضای دفتر عقد، علی‌اکبر رو به من کرد و گفت: «من دارم، می‌روم» پرسیدم: «کجا؟!» ادامه مطلب ...

سپرامام ( از خاطرات شهید بهشتی )

سپرامام ( از خاطرات شهید بهشتی )

جلوی دادگستری شعار می‌دادند «مرگ بر بهشتی». بهشتی هم می‌شنید. یکی ازش پرسید «چرا امام ساکت است؟ ادامه مطلب ...

عبای سوخته ( از خاطرات شهید بهشتی )

عبای سوخته ( از خاطرات شهید بهشتی )

قبل از شهادت از دیدار امام برمی‌گشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود.. ادامه مطلب ...

<12>
لوگوی سایت ابر و باد