مادرم میگفت: «محمّدرضا چرا وقتی دارن از عملیاتها فیلم میگیرن، تو هیچ وقت توی فیلم نیستی؟» ادامه مطلب ...
جنازهی شهدا را به دوش میگرفت و میبرد. هرچه شهید «همّت» به او اصرار کرد: «برو چند روزی استراحت کن ادامه مطلب ...
چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّهها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد.» ادامه مطلب ...
ای عزیزان دست از اسلام برندارید و به آن وابستهتر گردید. از آنچه که شما را به راهی جز راه حق سوق میدهد دوری نمایئد. ادامه مطلب ...
به این دلیل مجبور به فرار از خانه و کاشانه شد. جرم او علاوه بر فرار ازخدمت سربازی، مبارزات سیاسی هم بود. محمدرضا در اغلب صحنههای سرنوشتساز که سال ۵۷ در تهران رخ میداد، حضوری فعال داشت ادامه مطلب ...