خاطرات شهید مدافع حرم هادی شجاع
باید انتقام شهید بیضایی رااز تکفیری ها بگیرم ( از خاطرات شهید هادی شجاع )
هادی قبل از اینکه جذب سپاه شود و در بسیج ویژه شروع به فعالیت کند.. ادامه مطلب ...
وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم ( از خاطرات شهیدهادی شجاع )
بازرسی ای که در اسلامشهر می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر می کردیم به هیچ وجه اهانت نمیکرد و میگفت.. ادامه مطلب ...
بفرمایید تا زمان عروسی را عقب تر بیاندازم ( از خاطرات شهید هادی شجاع )
در بسیاری از رزمایش ها با هم بودیم آنقدر جهاد را دوست داشت که به سردار نصیری گفته بود اگر بحث ازدواجم.. ادامه مطلب ...
دلم نمی خواست راه تمام شود ( از خاطرات شهید هادی شجاع )
تازه نامزد کرده بود و زنگ زد گفت ماشینم خراب شده اگر می توانی بیا ماشین را به تعمیرگاه ببریم با یک وانت رفتم پیشش و ادامه مطلب ...
این عکس را برای همیشه نگه دار مادر ( از خاطرات شهید هادی شجاع )
وقتی خبر شهادتش را شنیدم رفتم منزلشان و مادرش را دیدم و عکس شهید بیضایی بر دیوار اتاق نصب بود ادامه مطلب ...
عضویت در کانال تلگرامی ابر و باد
-small.jpg "چادر عربی ( از خاطرات شهید اسماعیل حیدری )")
-small.jpg "شهیدمدافع امنیت مصطفی رضایی")
